شب چون هوای بوسه و آغوش می کنی
دزدانـه جام یـاد مـرا نـوش مـی کـنـی
عریان ز راه می رسم و پیکر مرا
پنهان به بوسه های گنه جوش می کـنـی
شب چون هوای بوسه و آغوش می کنی
دزدانـه جام یـاد مـرا نـوش مـی کـنـی
عریان ز راه می رسم و پیکر مرا
پنهان به بوسه های گنه جوش می کـنـی
شرمنده پیش سایه ی پروانه می شوم
زان شمع شب فروز که خاموش می کنی
ای مست بوسه ی دو لبم، در کنار من
بهـتر ز بـوسه هسـت و فرامـوش مـی کنی
مشکن مرا چو جام که بی من شب فراق
چون کوزه دست خویش در آغوش می کنی
<\/h2>